آفتاب ملایم

آفتاب ملایم

باران باش و ببار نپرس كاسه هاي خالي از آن كيست.

حیات خانوادگی در عالم ارواح سخنان سویدنبرج درباره حیات خانوادگی در عالم ارواح : در این مورد این فیلسوف چنین می گوید :ساکنین آسمان ها از نوع بشری هستند و از دو جنس مخالف ( زن و مرد ) تشکیل شده اند . از ابتدای خلقت به حکم ناموس آفرینش زن برای مرد و مرد برای زن آفریده شده اند , محبت و جاذبه میان آنها فطری است . با توجه به این اصول می توان گفت که در عالم ارواح هم میان مرد و زن ازدواج و زناشوئی هست ولی ازدواج آن ها با ازدواج زمینی فرق دارد , زیرا ازدواج درآنجا عبارت از متحد شدن دو جزء در یک عقل می باشد که یکی را اراده و دیگری را هوش می گویند . پس در آنجا شوهر با وظیفه عقلی عمل می کند و زن با وظیفه اراده . وقتی که میان عقل و اراده اتحاد کامل به وجود آید هر کدام از آن ها نسبت به دیگری احساس محبت می کند که آن را محبت روحی می نامند که به آن زندگی مشترک هم می گویند . این وحدت از لحاظ تمایل شکل خارجی هم در میان آن ها لازم است . ( منظور این است که زن و مرد در عالم روح گرچه از حیث شکل خارجی به ظاهر جدا از هم هستند ولی وحدت فکری و عاطفی آن ها راکاملآ به هم نزدیک کرده بطوری که عملشانمانند یک اراده و با یک عقل می باشد _ مترجم ) پس بر حسب طبیعت می بینیم که مرد با دستور عقل عمل می کند ولی زن با الهام عاطفه و از حیث شکل خارجی هم می بینیم که مرد خشن تر واز لحاظ زیبایی کمتر و از حیث جسد هم قوی تر است ولی زن دارای لطف و زیبایی می باشد که از حیث جسد نرم تر و از لحاظ ترکیب سیال تر است .فرق میان مجسمه هوش و اراده از یک طرف و فکر و عاطفه از طرف دیگر مانند فرق میان حق و خیر از سویی و ایمان و محبت از سوی دیگر می باشد . وقتی که هوش و اراده در نزد زن و مرد به طور یگانگی موجود باشند . پس موجود انسانی به یکی از این دو نسبت داده می شود ولی در آسمان ها هیچکدام به دیگری برتری ندارند . زیرا اراده زن از اراده شوهرش ناشی می شود و همجنین عقل مرد از عقل زنش با هم ظهور میکنند . جون لازم است یکی فکر کند و دیگری اراده نماید . بدین جهت است که آن ها به منزله وجود واحد محسوب می شوند . وقتی که میان آن ها وحدت عقلی باشد , ازدواج تحقق پیدا می کند . هر کدام از این زن وشوهر در عالم روح , مایل هستند آنچه را که عقل مالک می باشد به دیگری بدهند . همانطور که آن ها در عقل با هم متحد هستند در خیر و حق با هم وحدت دارند چون عقل از سوی آفریدگار حق مقدس القاء می شود همانطور هم اراده از خیر مقدس القاء می گردد . در این صورت هر چه که این یکی اراده کند آن دیگری هم همان را اراده می کند و هر چه که یکی دوست بدارد دیگری هم همان را دوست می دارد جون در عالم روح آزادی از محبت سرچشمه می گیرد .بنا بر این هر کدام ازآن ها به دیگری تحکم کند , آزادی در میان آنها از بین می رود و تحکم کننده , تحکم شونده را بنده خود کرده , خود هم بنده خود کرده , خود هم بنده شهوت شده است . ولی آزادی که حب آسمانی را ( حب میان ارواح ) درک نکند , نمیتواند مطالب بالا را بفهمد , زیرا هنگامی که برتری طلبی در میان آنها داخل شود تجربه در میان آنان به وجود می آید آن وحدت اراده و عقل از بین می رود . چون برتری طلبی آزادی اراده را از بین می برد و کسی که مالک آزادی باشد مالک محبتهم نخواهد بود پس وقتی که سروری و تحکم با اراده تعارض پیدا کرد , نفرت از یکدیگر جای محبت را می گیرد . زن و شوهری که با چنینازدواج ( برتری نسبت به یکدیگر ) زندگی کنند همیشه در جنگ و جدال هستند اگر چه در ظاهر به حکم مصالح زندگی آرامش را در میان خود حفظ می کنند ولی چون پس از مرگ , آنمصالح از بین می رود آن اختلاف باطنی ظاهرمی شود . بنا بر این اگر چنین زن و شوهری در جهان ارواح باشند فقط به حکم عادت عقلی است . نکته قابل توجه این است که در حیات روحی آزادی فردی که هر کدام از زن و شوهر در زمین داشتند از بین می رود ولی ممکن است که گاهی در نزد بعضی از ارواح , علاقهظاهری به زوجیت پیدا شود . لکن مادامی که آن ها در دوست داشتن یکدیگر متکی به نیکی توأم با حق نشوند , محبت واقعی زن و شوهری در میان آن ها پدید نمی آید , چنانکهباز هم این دانشمند می گوید : ازدواج عالمروحی با ازدواج جهان زمینی فرق دارد , زیراوظیفه اصلی زن و شوهر عالم روح , رشد دادن حق و نیکی است . چون درآنجا زن و شوهر , در این دو باهم متحد شده اند . برای اینکه در جهان روح انسان بیش از همه نیکی و حقیقت را دوست دارد و این دورا با هم جمع می کند . پس از این همه توضیحات آشکار می شودکه ازدواج عالم روحی شبیه ازدواج جهان زمینی نیست زیرا در عالم ارواح شادمانی های روحی حیات آن ها را تغذیه می کند . بنا بر این سزاوار نیست ازدواج عالم روحی را که به منظور اتحاد در عقل برای دریافت نیکیو حقیقت عملی می شود , با ازدواج جهان زمینیکه بیشتر روی شهوات نفسانی و علایق با هم مقایسه کنیم . ولی در روی زمین می توانیم آن شادمانی هارا فرح و سرور زیاد بدانیم چون در این جهان بیشتر شادی ها مربوط به لذات جسمانی است , نه روحی , زن و شوهر عالم روح را نمی توان زن و شوهر نامید بلکه باید به آن ها شریک اطلاق کرد. با توجه به این مطالب جا دارد که فرمایشات حضرت مسیح را درباره ازدواج بیان کنیم . ارواح وقتی کلمه « زنا » را می شنوند همهفرار می کنند . پس آدمی هر وقت برای لذت مرتکب زنا شود درهای آسمان را به روی خود می بندد . وقتی که درهای آسمان بسته شد ,درهای ارتباط با خداوند هم به رویش بسته می شود به همین جهت است که میل به زنامیل به از بین بردن اتحاد خیر و نیکی با حق شناخته شده . این میل , میلی جهنمی است که مخالف آن نعمت ازدواج آسمانی می باشد . در این باره ( وجود زناشوئی در عالم ارواح ) استاد موریس ماگر مطالبی می گوید که مفاد آن چنین است : عفت لازمه زندگی است ,پس کسی که می خواهد دور از نگاههای عادی چشمان فیزیکی باشد , باید عفت داشته باشد .باز هم عفت برای کسی لازم است که می خواهد از عواقب زشت حوادث شهوت فرار کند ,



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





نویسنده: منصوری . قدیریان ׀ تاریخ: برچسب:متافیزیک, ׀ موضوع: <-CategoryName-> ׀